| ||||||||||||||||||||||||||
|
مسابقاتي كه در رسلمنيا انجام مي شود 1اندرتيكر و سي ام پانك2تريپل ادج و براك لسنار3بيگي لنگ استن و تيم هل نو4جكس واگر و البرتودلريو5راك و جان سينا
حتما دوست دارید در موبایل هم همچون کامپیوتر کشتی کج بازی کنید پس به ادامه مطلب بروید ادامه مطلب برای دانلود عکس های tnaبه ادامه مطلب بروید ادامه مطلب Single Match این مسابقه به صورت 2 نفره برگزار میشود .در این مسابقه استفاده از هر نوع وسیله ممنوع است .
Tag team match این مسابقه به صورتی شریکی انجام میگیرد 2 به 2 یا 3 با 3 یا 4 به 4 و یا حتی 5 به 5 نفر تشکیل میشود
tag team tornado این هر دو شریک در رینگ هستند و با دو شریک حریف مسابقه میدهند تمام قوانین دیگر مانند تیگ تیم مچ ساده است.
table tag team match این هم مثل بالا به این صورت است که هر 2 در رینگ هستند با این تفاوت که برای برنده شدن فقط باید بازیکن حریف را روی میز قرار دهند و طوری که میز شکسته شود حریف را از پا در آوردند.
6man elimination tag این مسابقه به صورت 3 به 3 است گاهی هم بیشتر اما اگر در حالت عادی باشد یعنی از elimination استفاده نشود مانند مسابقه 2 به 2 است اما در elimanation tag هر کدام که در رینگ مسابقه میداند باختند باید رینگ را ترک کرده و به رخت کن خود بروند و شریکانشان ادامه دهند و در اخر کسانی که مانده اند برنده میشوند .
Triple Threat Match
Fatal 4 way این مسابقه دقیقا مانند مسابقه 3 نفره است با این تفاوت که به جای 3 نفر 4 نفر شرکت میکنند .
Handicap match این مسابقه را مسابقه تعادل نام گزاری کرده اند . معمولی ترین ان مسابقه 1 نفر به 2 یا بیشتر است.
Handicap match tag team match
Royal rumble
Stage Of Hell 3 این مسابقه در واقع سه نوع مسابقه پشت سر هم است . که چه نوع مسابقه های باید بین انها بر گزار شود را مدیر مسابقات تعیین میکند. Backstage brawls این مسابقه بین دو نفر است و ازاد هستند از وسایل استفاده کنند . این مسابقه در رینگ برگزار نمیشوند بلکه در داخل استادیوم حتی در پارکینگ و یا اتاقهای ان انجام میگیرد. Battle royal match این مسابقه بین 4 نفر یا پنج نفر یا 6 نفر یا گاهی اوقات بیشتر برگزار میشود . Battle royal over top rope این هم مانند مسابقه قبل است اما کسی با شماره برنده نمشود بلکه باید مانند رویال رامبل از بالای طناب بیرون بیاندازند و این هم بین 4 .5 .6 و یا بیشتر برگزار میشود. Buried alive match این مسابقه بیشتر مخصوص اندرتیکر است همه وسایل ازاد است و بیرون از رینگ گودالی به شکل قبر درست شده است و یا اینکه از تابوت استفاده میشود و بازیکن باید حریف را درون ان انداخته و درب ان را ببند و یا ان را خاک کند وجود دارد که از تابوت استفاده میشود. casket match
Elimination chamber match
و اما این مسابقه بین 6 مرد برگزار میشود
First blood match
این مسابقه نباید بازیکنان به طور مستقیم از وسایل استفاده کنند و شمارش 3 هم وجود ندارد فقط هرکس که زود تر از صورتش خون بیاید بازنده میشود.
Hardcore match & street fight match
این مسابقه با تمام وسایل است بازیکنان ازاد هستند که از هر وسیله ای استفاده کنند . شامل :
Hell in a cell match
و اما این مسابقه که در قفس برگزار میشود . بازیکنان میتوانند از قفس بیرون بیایند حتی بالای قفس بروند . بالای این قفس سقف دارد . شمارش داور در همه جا وجود دارد. همه چیز آزاد است و میتوانند از وسایل استفاده کنند و به صورتهای مختلف Single. Tornado tag team triple theat .fatal 4 away
Steel Cage match
این مسابقه هم در قفس است اما کسی نمیتواند خارج شود این قفس سر باز است و سقفی وجود ندارد .اگر کسی تنوانست ازقفس بالا رود و به بیرون بیاید برنده میشود . البته این مسابقه با شمارش و تسلیم بازیکن هم صورت میگیرد. Single. Tornado tag team triple theat .fatal 4 away در آن صورت میگیرد.
Iron man match مسابقه ای که در ان تایم مشخص میکنند گاهی اوقات 1 ساعت گاهی 30 دقیقه یا کمتر که در این تایم بازیکنان باید تعداد بیشتری از بازی را برده باشند مثلا 0-1 و2-1 و ... اگر بازی نتیجه نتیجه تساوی داشت برنده ندارد و مساوی میشود. این مسابقه 1 به 1 برگزار میشود و قانون همان مسابقه 1 به 1 را دارد.
Ladder match
بازیکنان باید به وسیله نردبان خود را به بالا برسانند و کمربند یا وسیله ای که در بالای رینگ اویزان هست را بردارند بیشتر اوقات کمربند در ان قرار دارد و هر کس توانست ان را بردارد برنده است .این مسابقه خطا و شمارش داور ندارد. مسابقات به صورت : برگزار می شود .
Triple threat tornado tag team
این همان مسابقه تگ تیم است با این تفاوت که بین سه گروه دو نفره برگزار میشود .سه بازیکن در رینگ و 3 بازیکن بیرون قرار خواهند داشت. مانند مسابقه سه نفره و هر کس به شریک خود تگ یا دست میدهد و خود ش بیرون میرود.
Last man standing match این مسابقه دو نفره است و ازاد هستند از وسایل استفاده کنند و شمارش 3 وجود ندارد بلکه بازیکنان انقدر مسابقه میدهند تا یکی از انها نقش زمین شود و داور تا شماره 10 میشمارد اگر بلند نشد یعنی زانوی خود را از زمین بلند نکرد بازنده است.
Submission match
این مسابقه به دو صورت انجام میشود معمولی و تایمی
Table match مسابقه میز . در ان گاهی اوقات شمارش داور وجود دارد گاهی هم فقط با شکستن میز به همراه بازیکن حریف برنده میشوند. یعنی بازیکن را روی میز قرار میدهند و ضربه ای به او میزنند که میز خورد شود.این مسابقه به صورت های :
TLC match or table , lader and chair match
این مسابقه با وسایل مخصوص یعنی میز نردبان و صندلی استفاده میشود و معمولا اگر بر سر کمربند باشد مانند مسابقه نردبان در بالا قرار میگیرد ولی این مسابقه شمارش 3 داور هم وجود دارد.
Lumber jack match
هر بازیکن میتواند همراه با تعدادی از دوستانش در این مسابقه شرکت کند یک نفر در رینگ و دوستانش دربیرون او را همایت میکنند اگر بازیکن حریف بیرون از رینگ جلوی دوستان حریفش افتاد آنها میتوانند به او ضربه بزنند. بقیه قوانیین مانند مسابقه دو نفره است .
Bra & panties مسابقه مخصوص زنهای کشتی کچ کار است در این مسابقه زنها فقط باید لباسهای حریف را از تنش جدا کنند و هرکس بیشتر و زودتر اینکار ار کرد طوری که ان را نیمه برهنه کند برنده است .
Money in the bank
در مسابقات رستل مانیا این مسابقه را شاهد خواهید بود مانند مسابقه نردبان اما به جای کمربند یک کیف در ان بکار گرفته شده که پول ریادی درکیف قرار دارد هرکس توانست ان را بردارد صاحب کیف خواهد شد.
I Quit match در این مسابقه همه چیز آزاد است شمارش3 داور و بیرون از رینگ وچود ندارد هر وقت یکی از بازیکنان در میکروفن اعلام شکست کرد ( گفت : I Quit ) مسابقه خاتمه پیدا میکند . کلمه ( I Quit ) به این معناست:
Punjabi Prison match این نوع مسابقه فقط 2 بار در WWE انجام شده و کسی که این نوع رو اورد Great Khali بود از هندوستان.این سبک مخصوصو هندوستانه و برنده کسیه که بتونه از هر دو قفس فرار کنه. خسرو وزیری افتخار ایران در زمینه کشتی کجه . او همیشه ایرانی بوده و به ایرانی بودنش افتخار کرده و هیچوقت مثل اون شاون داوری ملیجک آمریکایی ها نبوده و خودشو مثل سیریش به عرب ها و هندی های کشتی کج نچسبونده و نوچه ی کسی نبوده . من به رسم وطن پرستی اولین بیوگرافی ای که از کشتی کج کاران میزارم رو بیوگرافی خسرو وزیری انتخاب کردم و امیدوارم خوشتون بیاد و همچنین آرزو می کنم اون بوزینه ایرانی آمریکایی ( خسرو داوری ) آدم بشه و کمتر آبروی ایرانیان رو ببره .
نام:The Iron Shiek چند بعدی در المپیک 1972 او به عنوان بادی گارد شاه ایران شناخته تر شد و در اون شب با Verne Gange حامی موسسه ی American_Wrestling_Association یا همون AWA آشنا شد و این مقدمه ای بر حضور پربار او در ورزش کشتی کچ شد.اندام ورزیده و قدرتمند او یکی از عوامل مهم در پیشرفت او در این ورزش شد. پس از این وزیری توانست کمربند خودش رو در مقابل بزرگانی همچون Chief Jay Strongbow, Pat Patterson, Bob Backlund, Salvatore Bellomo و Tito Santana حفظ کنه .به هر حال وزیری در این مدت خودش رو به عنوان چهره ی اول کشتی کچ به مردم جهان نمایانده بود تا اینکه رقیب بعدی او یعنی Halk Hogan وارد میدان شد.در 23 ژانویه ی 1984 این دو در یکی از مشهورترین مسابقات تاریخ WWF مقابل هم صف آرایی کردند که در یک بازی نفس گیر این Halk Hogan بود که موفق به شکست وزیری شد و به این ترتیب خسرو کمربند خودش از دست داده ،می دید.(جالب اینجاست که در اون مسابقه به نظر میرسید خسرو رو شماره 2 کیک اوت زد) در 8 جولای 1985 خسرو در تورنمت King Of The Ring بعد از شکست حریفانی سرسختی چون سانتانا در فینال به Don Muraco باخت و نتوانست این عنوان را به عناوین زیاد خودش اضافه کند. خسرو در زندگی شخصی خودش دچار فراز و نشیب های زیادی بوده و یکی از وحشتناک ترین حوادث زندگی او کشته شدن ماریسا وزیری دختر 27 ساله ی خسرو توسط دوست پسر آمرکایی خودش،در سال 2003 و در آپارتمان شخصیه خود خسرو است.همچنین چارلز نیلوندز ،قاتل دختر او 6 ماه بعد تبرئه شد. کل افتخارات:
مطلب رو با جمله ی معروف خسرو پایان میدم . "Iron Sheik is a man, have heart, even if I'm a heel, even if I'm a villain, even if I'm a bad guy. But any of my wrestling fans-little baby, little mother, father-anyone come to me ask for my autograph copy, my picture, 8"x10", made to my wrestling fans مسابقات نایت اف جمپینز 1-سی ام پانک 2-شیمس 3-انتونیو سزارو 4-میز
نتایج مسابقات در بالای جدول می توان نتیجه گرفت در نایت اف چمپینز هیچ کمر بندی از دست صاحبش گرفته نشد افتخارات و قهرمانی ها :
قهرمانی ها:
USWA Unified World Heavyweight Championship
USWA Texas Championship
WWF/E Championship (3)
WWE Undisputed Championship
World Heavyweight Championship
WWF/E Hardcore Championship
WWF/E Tag Team Championship (6)
WCW Tag Team Championship
افتخارات:
رکورده برنده شدن در رستلمینیا (۱۵-۰)
برنده شدن در رویال ۲۰۰۷
رتبه ی PWI 500
1992 (21)
1993 (46)
1994 (23)
1995 (14)
1996 (19)
1997 (6)
1998 (5)
1999 (8)
2001 (11)
2002 (2)
2003 (18)
2004 (23)
2005 (26)
2006 (59)
Slammy Awards :
1996 Greatest Hit
1997 Best Tattoo, Best Entrance Music and Star Of The Highest Magnitude
بهترین مسابقه :
Hell in a Cell vs. Shawn Michaels at In Your House: Badd Blood 1997
کودی رودز
مربیانusty Rhodes Al Snow و OW.
تاریخ شروع کار:May 13 2006
تاریخ شروع WWE:July 2 2007
قد:6 فوت 1
وزن:219 پوندز(99 کیلوگرم)
کمکی هاusty Rhodes Ted DiBiase Randy Orton.
افتخارات:World Tag Team Championship.
[Only Registered And Activated Users Can See Links]
درباره کودی:
کودی گرت رانلز در تاریخJune 30 1985 در Marietta Georgia چشم به جهان گشود.او پسر هال آو فیمر معروف AMERICAN DREAM داستی رودز است و برادر ناتنی داستین رودز "گلداست" است.کودی در شروع کشتی کچ در کمپانی OHAIO WRESTLING VALLY (OWV( با شان اسپیرزد تگتیم شد.یک سال بعد کارش را در براند WWE شروع کرد در تاریخJuly 2 2007
.بعد از آمدن به WWE او با هاردکور هالی تگتیم شدند و توانستد کمربند World Tag Team Championship کسب کنند.در تاریخ 29 جوئن 2008 کودی و هاردکور تگتیمشان به هم خورد و کودی به راو درفت شد و با تد دیبیآسی تگتیم PRICELESS را تشکیل دادند و بعد از مدتی به رندی پیوستند و تگتیم LEGACY را تشکیل دادند.
People think they know him, مرد مرده
هر داستانی شروعی دارد . شروع داستان من در واشنگتن دی سی و در سال 1969 بود . واشنگتن دی سی در دهه های شصت و هفتاد و هشتاد یکی از فقیرترین منطقه های کشور بود . قتل یک چیز متداول بود . و کراک و کوکائین تازه وارد بازار شده بودند . زندگی برای کودکان حتی از زندگی در خیلی از کشورهای جهان سوم هم بدتر بود . سیاستمداران فاسد بودند . بی خانمانی به اوج رسیده بود . و حتی مردم پابند به قانون پلیس را به چشم دشمن می دیدند . ولی برای من خانه بود . من این حرف را نمی زنم که شرایط بد و جنایی وقتی که در حال رشد بودم روی من تاثیر نگذاشت . این طور نبود که من در یک شرایط امن و دور از بقیه زندگی کنم . حتی قبل از این که نه ساله بشم سه مورد قتل در حیاط پشتیمان اتفاق افتاد . در شرایطی که واشنگتن برای خیلی از مردم محل خیلی بدی بود ، برای من این طور نبود . و دلیل بزرگش مادرم بود . خانواده من در 18 ژانویه سال 1969 به دنیا آمدم . به دلایل عجیب تاریخ تولد موضوع مهمی در کشتی کچ جهان محسوب می شود . وقتی که تازه کارم را شروع کرده بودم یک نفر در جایی نوشت که من در سال 1966 به دنیا آمدم . این تاریخ به دلایلی خیلی بین مردم مورد قبول واقع شد . تاریخ های دیگری هم هستند که خیلی عمومی شدند . تاریخ های خیلی زیادی . در نتیجه وقتی که من تاریخ درست را می گویم خیلی از مردم فکر می کنند که من در مورد سنم دروغ می گویم . من به خدا قسم می خورم که این مسئله به موضوع بزرگی تبدیل شده . همین هفته ی پیش یه پسری به دوست دخترم گفت که من در مورد سنم بهش دروغ گفتم گفت که من واقعا سی و هشت سالم نیست . گفت که من چهل و دو سالم است . شاید می خواست بپرونتش نمی دونم . من در مورد تولدم دروغ نمی گویم . من سعی می کنم که در مورد هیچ چیزی دروغ نگم . ولی حداقل اون طوری نه . این یک راز نیست که من دیر به این حرفه آمدم .من وقتی که وارد کشتی کچ شدم تقریبا سی سالم بود . این سن برای شروع کار یک کشتی کچ کار خیلی دیر است . من هیچ وقت در مورد سنم دروغ نگفتم و احمق نیستم که الان این کار را بکنم . حداقل اگر می خواستم دروغ بگم نمی گفتم که سی و هشت سالم است و دست کم پنج سال از سنم کم می کردم . من یک خواهر دارم که تقریبا یک سال بعد از من به دنیا آمد . پدر و مادر ما برای نام گذاری ما خیلی حوصله نداشتند . من اسم پدرم را روی خودم گذاشتم دیوید مایکل باتیستا و خواهرم اسم مادرم را روی خودش گذاشت دنا رید باتیستا این جوری برای مردم آسانتر بود که اسم های ما را به خاطر بسپارند . ( تلفظ اسم من در کشتی کچBatista است ولی در شناسنامه ام بعد از اولین a یک u دارد ) پدرم در واشنگتن به دنیا آمد ولی خانواده اش اهل فیلیپین بودند و من به عنوان یک کشتی گیر همیشه به خاطر رابطه ی فامیلی ام احساس علاقه قوی ای نسبت به طرفداران فیلیپینی ام دارم . پدر او – پدر بزرگ من – در ارتش کار می کرد . او زیاد در مورد شغلش صحبت نمی کرد ولی من می دانم که او در جنگ جهانی دوم حظور داشت . و او در جنگ مجروح شده بود . خانواده در آن زمان به او به عنوان یک افسانه نگاه می کردند ولی من چیز زیادی در موردش نمی دانم . من همیشه شنیدم که او خیلی مورد علاقه ی خانم ها بود و وقتی که جوان بود برای خودش مشکلاتی در سن فرانسیسکو درست کرد . او عضو یک گروه گانگستری بود و به دلایلی یا دلایل دیگر آنها می خواستند که او را بکشند . در هر حال او این طوری برای من تعریف کرده . او به خاطر آن مشکلات از شهر خارج شد و به شرق آمریکا آمد . وقتی که من به دنیا آمدم سال ها از آن روزهای سخت گذشته بود . و هرگز با من در مورد آن چیزها صحبت نمی کرد . من فکر می کنم که نوه ی مورد علاقه ی او بودم و او نمی خواست که این را نشان بدهد . و در شهر همیشه به من افتخار می کرد . برطبق داستان های خانواده پدر بزرگ من هیچ وقت هیچ کدام از نوه هایش را وقتی که بچه بودند بغل نمی کرد . او از آن نوع آدم ها نبود . ولی یک روز که یک چیزی داشت می سوخت یا یک همچین چیزی داشت اتفاق می افتاد مادرم من را توی بغل پدربزرگم گذاشت . چهره ی پدربزرگم سرحال آمد . وقتی مادرم برگشت که من را بگیرد ، من و پدربزرگم حسابی با هم صمیمی شده بودیم . از آن روز به بعد من نوه ی مورد علاقه ی او بودم . من هنوز به یاد دارم که او از من می پرسید که چه قدر دوستش دارم و من دست هایم را باز می کردم و می گفتم این قدر . وقتی که او در سال 1998 مرد قلب من شکست . او در قبرستان آرلینگتون به خاک سپرده شد . محلی برای مردان و زنانی که به کشور خدمت کردند . پدربزرگ من شغل های زیادی در واشینگتن داشت . ولی من او را به عنوان یک آرایشگر به یاد دارم . او یک مغازه در آکسن هیل ماریلند داشت . یک مکان قدیمی که چهار تا صندلی داشت . او در محله خیلی معروف بود .همه او را می شناختند . وقتی که با او به مک دونالد می رفتی یا باهاش قدم می زدی همه بهت سلام می گفتند . او خیلی دوست داشتنی بود . او یک پدر بزرگ بخشنده بود . وقتی که من حدود شش یا هفت سال داشتم خانه ی ما خیلی به مغازه ی او نزدیک بود و فقط چند تا کوچه فاصله داشت . من به مغازه ی او می رفتم و روی صندلی می نشستم . او به من آبنبات چوبی می داد . پسر عموم آنتونی که کمی از من بزگتر بود هم با من می آمد . بعضی وقت ها پدربزرگم به ما پول می داد و ما به مغازه ی اسباب بازی فروشی آر می رفتم . آن مغازه دقیقا آن طرف خیابان بود . برای مدتی من و آنتونی کار جالبی می کردیم . ما اسباب بازی ها را می خردیم و باهاشون بازی می کردیم و وقتی که از آن ها خسته می شدیم ، آن ها را می شکستیم و به مغازه برمی گرداندیم . ما می گفتیم که این اسباب بازی ها شکسته اند . و آن ها اسباب بازی های شکسته را می گرفتند و آن ها را عوض می کردند و ما اسباب بازی های بیشتری می گرفتیم . من و آنتونی خیلی به هم نزدیک بودیم . خیلی نزدیک . او تنها فامیل پسر هم سن من بود . و برای مدتی من با او خواهرش و پدر و مادرش زندگی کردم . این کار ما را خیلی به هم نزدیک کرد . ما مثل دو تا برادر بودیم . او مثل هر برادر بزرگتر دیگری برای من قلدر بازی در می آورد . بعضی وقت ها من را آن قدر اذیت می کرد که من گریه می کردم و کارهایی مثل این . ولی من باز هم دوستش داشتم . من همیشه دوست داشتم که مثل او باشم . متاسفانه او چند سال پیش در یک حادثه وحشتناک رانندگی مرد . این واقعا شک بزرگی برای خانواده بود . من هنوز دلم برایش تنگ می شود . کتاب باتیستا
هميشه براي يک لحظه کودکيم را به ياد مي آورم .زماني که مادر من هيچ شغلي نداشت ولي خوشبختيم را در آنجا با چشم مي ديدم.مادرم هم خودش را خوشبخت مي دانست اما به هر حال او دو کودک کوچک داشت و مجبور بود براي گرسنه نماندن آنها کار کند.کار سخت.او بعد از مدتي سر کار رفت هر چند که ميزان مزد او کم بود.شغل او کفاف ادامه زندگي را نمي داد و او براي بدست آوردن پول اضافي خانه هاي مردم را نظافت مي کرد.من و خواهرم هيچ چيز نمي توانستيم نگاه داريم و هيچ چيز براي گذراندن فراغت خود نداشتيم.مادرم هم به فکر اين قضيه بود و شغلهايش رو به بهبودي بود و روز به روز در آمد خود را افزايش ميداد.در واقع با حقوق فعلي او ما حتي جاي مناسبي براي خوابيدن نداشتيم.بعد از مدتي او در سرويس پيام رساني (پيک) استخدام شد و سر انجام بعد از مدتها به DHL راه پيدا کرد.شايد استخدام او در "دي اچ ال"يک موهبت الهي براي ما بود .طوري که ورق زندگي ما را تاحدي برگرداند.شايد کار و زحمات مادرم در حال حاضر هم برايش غرور آفريني و سربلندي آفريده است به طوري که در حال حاضر به يک انسان آبرودار در محله ي Teamster Local 85 در سان فرانسيسکو شناخته ميشود.من در تمام عمرم هميشه و به خاطر همه چيز از او سپاسگذارم. ما در خيابان چهارهم که نزديک خيابان Divisadero و خيابان castro بود زندگي مي کرديم.و مدرسه ي من بين اين دو خيابان در واشنگتن دي سي واقع بود و در راه مدرسه تا خانه مان دو تا پارک وجود داشت ،يکي از آنها Buena. و ديگري VistaDuboce نام داشت که من با علاقه ي زيادم فقط مي توانستم آنها را از دور مشاهده کنم ،چرا که هزينه ي ورودي اين پارکها رو نداشتم . همچنين در راه خانه آپارتمانها و خانه هاي زيبايي رو ميديدم که انواع و اقسام مبلمان هاي زيبا را شاهد بودم که در آنها جاي داده شده بود.به هر حال من بايد فقط حسرت آن خانه ها را مي خوردم. يک روز مادرم يک تشک نرم و خوب از يکي از آشنايان گرفت و خواهر کوچکم بيشتر به آن احتياج داشت ولي من هم خيلي دوست داشتم روي آن بخوابم بنابران مادرم اين تشک را به گونه اي جالب بين ما تقسيم کرد.ما حتي براي حل مشکل فقدان مبلمان هم فکر انديشيديم و جعبه هاي شير را بگونه اي زيبا تزئئن کرديم و به جاي صندلي در آشپزخانه مان قرار داديم و با استفاده از قرره هاي سيمي يک ميز مناسب بين اين صندلي قرار داديم و تا سالها از آنها استفاده نموديم .حتي تا اين اواخر اين کار شيک بودن خود را حفظ کرد. مادرم پوشاک روزمره ي ما را از حراجي ها تهيه مي کرد .من به ياد دارم يک روز بعد از خريد يک جفت کفش برايم در راه مدرسه کف آن از کفشم جدا شد و من براي اينکه پاهايم خيس نشود يک تکه مقوا از سطل زباله برداشتم و در کف کفشم قرار دادم. نظر یادت نره
|
|||||||||||||||||||||||||
[ طراحي : قالب هاي ورزشي ] [ Weblog Themes By :] |